گاییدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
گاییدن. [دَ] (مص) رجوع به گائیدن شود. شعوری بیت ذیل را از ابوالمعالی شاهد آورده است:
زن گرفتن سود دارد لیک ذوق دل نبود
میکند دفع وطر گاییدنش دردسر است.
شعوری (ج 2 ورق 301).
فرهنگ معین
انجام عمل جماع به وسیله جنس نر، (عا.) کسی را به زحمت انداختن و کلافه کردن. [خوانش: (دَ) (مص م.)]
فرهنگ فارسی هوشیار
مجامعت کردن یا. . . مباشرت کردن آرمیدن. یا خواهر کسی را گاییدن. سخت بزحمت انداختن و یرا.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.