معنی گال بنگ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گال بنگ. [ب َ] (اِ مرکب) گیاهی است که در ایام بهار از میان زراعت گندم و جو روید و غوزه دار و کنگره دار مانند غوزه ٔ لاله و در درون آن چند دانه ٔ گندم نارسیده و خوردن آن مستی آورد. اگر بیشتر خورند مردم رابیشعور کند و دیوانه سازد. (برهان). و بخاطر میرسد که به کاف تازی باشد و معنی ترکیبی بنگ خام یعنی بنگ صرف. (رشیدی، از حاشیه ٔ برهان چ معین):
تا بنگ و گال بنگ به دیوانگی کشند
دیوانه باد خصم تو از بنگ و گال بنگ.
سوزنی.
گر بی هنر ز خست طبع لئیم خویش
آیدبه پیش مهر گیا برگ گالبنگ
آری عجیب نیست چنین ها از آن کسی
کس ساخته است مغز خر و گال بنگ و دنگ.
درویش علی (از جهانگیری).
رجوع به اراقوا و اراقو شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) قنطوریون. تا بنگ و گال بنگ بدیوانگی کشند دیوانه باد خصم تو از بنگ و گال بنگ. (سوزنی)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر