معنی کوز کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کوز کردن. [ک َ دَ] (مص مرکب) خمیده و منحنی کردن. خمیده و کج کردن. چفته و منحنی کردن. کج و خم و دوتا کردن:
سپهری که پشت مرا کرد کوز
نشد پست و گردان به جای است نوز.
فردوسی.
هان نفریبد این عجوزت
چون خود نکند کبود و کوزت.
نظامی (الحاقی).
- کوز کردن پشت، به نشانه ٔ تعظیم و احترام و یا ترس خم کردن پشت پیش کسی. سر فرودآوردن:
پیش ستمکاره مکن پشت کوز
زآنکه فراوان نزید اسب بوز.
امیرخسرو.
و رجوع به کوز، کوژ، کوز شدن و کوز گشتن شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر