معنی کوبش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
کوبش. [ب ِ] (اِمص) عمل کوبیدن. کوفتن. (فرهنگ فارسی معین):
چنان کوبش گرز و کوپال بود
که دام و دد از بانگ بی هال بود.
اسدی (از فرهنگ فارسی معین).
و رجوع به کوبیدن و کوفتن شود.
فرهنگ عمید
کوفتن،
کوبیدگی،
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) عمل کوبیدن کوفتن: چنان کوبش گرز و کوپال بود که دام و دد از بانگ بی هال بود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.