معنی کهن گشتگی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کهن گشتگی. [ک ُ هََ / هَُ گ َ ت َ / ت ِ] (حامص مرکب) سالخوردگی. پیری:
تو را فترت پیری از جای برد
کهن گشتگیت از سر رای برد.
نظامی.
رجوع به کهن گشتن و کهن گشته شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر