معنی کهن کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کهن کردن. [ک ُ هََ / هَُ ک َ دَ] (ص مرکب) پیر کردن:
دیر بماندم در این سرای کهن من
تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن.
ناصرخسرو.
رجوع به کهن شدن شود. || فرسوده کردن. از کارآمدگی چیزی کاستن:
بر کهن کردن همه نوها
ای برادر موکل است دهور.
ناصرخسرو.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر