معنی کنکر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کنکر. [] (اِ) رجوع به کنگر و لغت فرس اسدی چ اقبال ص 163 شود.

کنکر. [ک ِ ک ِ] (اِخ) لقب ابوخالد وردان کابلی. رجوع به ابوخالد کابلی در همین لغت نامه و نامه ٔ دانشوران ج 1 ص 90 شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

پارسی تازی گشته از کنگر سیب زمینی ترشی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر