معنی کنفت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
کنفت. [ک ِ ن ِ] (ص) سرشکسته و خوار و خفیف و دمق شده. اصلاً این صفت برای غیرذی روح و به معنی کثیف است: پارچه ٔ کنفت، کاغذ کنفت، کتاب کنفت. امابعد بر سبیل توسع برای انسان نیز به کار رفته است. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده). کنف. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کنف و کنفت شدن و کنفت کردن شود.
(کِ نِ) (ص.) (عا.) شرمسار، خجل.
چرکین، کثیف،
[عامیانه] ضایع،
شرمسار،
(صفت) شرمزده و افسرده وجهه خود را از دست داده: دختر یک باره کنف شد و احساس حقارت شدیدی کرد، دارای چین و چروک و کثیف شده (پارچه و مانند آن) .