معنی کمر گسستن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کمر گسستن. [ک َ م َ گ ُ س َ ت َ] (مص مرکب) معروف و مرادف کمر گشادن. (آنندراج). کمر گشادن. (فرهنگ فارسی معین). گشادن کمربند از کمر:
غلطسنجان عامی دشمنانند
کمر در صحبت اغیار مگسل.
نظیری نیشابوری (از آنندراج).
- کمر کسی یا چیزی را گسستن، حشمت و قدرت وی را گرفتن. نشانه ٔ بزرگی و مقام را از وی بازستدن:
قدر تو چرخ را ربوده کلاه
حلم تو کوه را گسسته کمر.
ظهیرفاریابی (از آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) کمر گشادن: (قدر تو چرخ را ربوده کلاه حکم تو کوه را گسسته کمر) . (ظهیر فاریابی)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر