معنی کش مکش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

کشیدن و رها کردن، از هر سو کشیدن، جدال، ستیزه. [خوانش: (کِ مَ کِ) (اِمر.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) کشیدن و رها کردن، از هر سو کشیدن کشاکش، جدال ستیزه: (روز و شب در جنگ و اندر کش مکش کرده چالیش آخرش با اولش) . (مثنوی)، خوشی و نا خوشی غم و شادی. ‎- 5 امر و نهی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر