معنی کریس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
کریس. [ک َ / ک ِ] (اِ) گریس. کرس. کرش. (فرهنگ فارسی معین). فریب و خدعه و چاپلوسی باشد. (برهان) (آنندراج). کریسه. فریب و چاپلوسی. (جهانگیری). رجوع به کرش شود.
گویش مازندرانی
محل نگهداری گوساله
منطقه ای از رودخانه که آن را با ترکه های چوب محدود کنند تا...
فرهنگ فارسی هوشیار
گریس، فریب و خدعه و چاپلوسی باشد
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.