معنی کرچ کرچ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کرچ کرچ. [ک َ ک َ] (ص مرکب، ق مرکب) قطعه قطعه. کرج کرج. قاش قاش. تکه تکه. (فرهنگ فارسی معین):
به تیغ اگر بکند کرچ کرچ پهلویم
بسان خربزه ٔ نرم دل خموشم من.
سیفی بدیعی (از آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

قطعه قطعه تکه تکه: } به تیغ اگر بکند کرچ کرچ پهلو یم بسان خربزه نرم دل خموشم من ‎. { (سیفی بدیعی)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر