معنی کروس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کروس. [ک ِ وَ] (اِ) لغز و چیستان. (برهان) (آنندراج) (منتهی الارب). بردک. پردک.

کروس. [ک َ رَوْ وَ / ک َ رَوْ وُ] (ع ص) بزرگ سر از مردم و شیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بزرگ سر از مردم و گفته اند ضخیم از هر چیز. (از اقرب الموارد). بزرگ سر. (مهذب الاسماء). || سیاه. (از اقرب الموارد). سیاه از مردم. (ناظم الاطباء). || شتر بزرگ سپل درشت پای. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || (اِخ) نام مردی و شاعری است طائی. (منتهی الارب).

کروس. [] (اِخ) دهی است از بخش ایوانکی بخش شهرستان دماوند. کوهستانی و سردسیر است و 170 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر