معنی کرنا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
کرنا. [ک َ] (اِ) قسمی از سماروغ. || انگور فرنگی که به فرانسه گروزی نامند. (ناظم الاطباء).
کرنا. [ک َ] (اِ مرکب) کرنای. کرنی. نای که برای شنواندن مردم کر بکار رود. سماعه. (یادداشت مؤلف). || نوعی از نفیر. (ناظم الاطباء). کره نای. خرنای. نوعی نفیر دراز که در قدیم در رزم بکار می رفت و اینک در ولایات شمالی ایران (مخصوصاً گیلان) به هنگام اقامه ٔمراسم عزاداری (عاشورا) بندرت استعمال میشود. (حاشیه ٔ برهان چ معین ج 3). یکی از اسباب موسیقی می باشد وبه هیئت شاخ نفیر ساخته شده است و در عیدها و زمان اعلان جنگ و غیره نواخته می شود. (از قاموس کتاب مقدس). بوق بلندتر از سرنا با دهانه ٔ فراخ. طول بوق گاه نزدیک یک گز و نیم است. (یادداشت مؤلف):
کوس حاج است که دیو از فزعش گردد کر
زو چو کرنای سلیمان دم عنقا شنوند.
خاقانی.
|| آلتی است بادی و بلند که صدای آن بم است و چون سوراخ ندارد با انگشتان نواخته نشود و از این روی فقط برای دم دادن به کار می رود. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کرنای شود.
(کَ) (اِمر.) کرنای، شیپور بزرگ، نای جنگی.
شیپور بزرگ،
نای جنگی، کارنای، کرِّنای: زود آ که شود رزمگهت همچو قیامت / کوس تو و کرنای تو چون دم زدن صور (امیرمعزی: ۳۰۲)،
بوق، نفیر
(اسم) نوعی نفیر دراز که در قدیم در رزم بکار میرفت و اینک در ولایات شمال ایران (مخصوصا گیلان) بهنگام اقامه مراسم عزا داری (عاشورا) بندرت بکار برده میشود، آلتی است بادی و بلند که صدای آن بم است و چون سوراخ ندارد با انگشتان نواخته نمیشود و از اینرو فقط برای دم دادن بکار میرود.