معنی کرشمه دار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
کرشمه دار. [ک ِ رِ م َ / م ِ] (نف مرکب) کرشمه دارنده. کرشمه باز. (فرهنگ فارسی معین). باکرشمه. رجوع به کرشمه باز شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) آنکه کرشمه کند معشوقی که غمزه آرد: } داری تو کرشمه باز سر مست سر رشته هجر و وصل در دست . { (ابوالفیض فیاضی)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.