معنی کح در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کح. [ک ُح ح] (ع ص) خالص. لغه فی قُح ّ (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قُح ّ. (اقرب الموارد). عربی کح، عربی خالص. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قح شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) گاو زبان کحی، مرز نگوش آذان الفار، خردل صحرایی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر