معنی کتم کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کتم کردن. [ک َ ک َ] (مص مرکب) پوشیدن راز. (ناظم الاطباء). مکتوم کردن. کتمان کردن. تلبیس کردن. ملتبس کردن. استکتام. (یادداشت مؤلف).
- کتم شهادت کردن، امتناع از گواهی دادن. (ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی هوشیار

ملتبس کردن، کتمان کردن، مکتوم کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر