معنی کبیکج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کبیکج. [ک َ ک َ] (اِ) نوعی از کرفس صحرایی است و آن را به عربی کف السبع و شجرهالضفادع خوانند و به شیرازی کسن ویران و به صفاهانی موسک گویند و از سموم قتاله است. با سرکه بر داءالثعلب طلا کنند نافع است. (برهان) (از آنندراج). || معرب از فارسی است و آن را کف الضبع و به یونانی بطراخیون و سالتین اغریون و به اصفهانی موشک و به ترکی ماستواء چچکی و به هندی جل و لستوپری نیز به فرنگی زنتکل نامند اصناف آن بسیار است. صنفی برگ آن شبیه به برگ گشنیز و از آن عریضتر و مائل به سفیدی و با رطوبت لزجه و گل آن زرد و بنفش و نیز ساق آن باریک بقدر یک ذرع و بیخ آن سفید تلخ و متشعب مانند شعبه های خربق و منبت آن قریب به آبهای جاری. صنف دوم نیز شبیه به صنف اول و از آن بزرگتر و بسیار ظریف و گل آن بنفش و این را سالتین اغریون نامند. و صنف سوم نبات آن بسیارکوچک و گل آن زرد طلائی و کریه الرائحه و صنف چهارم نیز شبیه به صنف سوم و گل آن سفید برنگ شیر. (مخزن الادویه). یکی از گونه های آلاله که می پنداشتند حشرات (ازجمله بید) از بوی آن گریزانند. شقیق. وردالحب. آلاله ٔ ایرانی. آلاله ٔ شرقی. کبیکنج. (فرهنگ فارسی معین). برخی کتب این گونه آلاله را با گونه ٔ دیگری از آلاله هاکه به نام «زرد مرغک » موسوم است یکی دانسته اند (فرهنگ فارسی معین). || بعضی گویند به سریانی نام مَلَکی است موکل بر حشرات. (برهان) (آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

پارسی تازی گشته کبیکه کبیکگ یکی از گونه های آلاله از گیاهان (اسم) یکی از گونه ها ی آله که می پنداشتند حشرات (از جمله بید) از بوی آن گریزانند شقیق ورد الحب آله ایرانی آله شرقی کبیکنج. توضیح: برخی کتب این گونه آله را با گونه دیگری از آله ها که بنام } زرد مرغک ‎{ موسوم است یکی دانسته اند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر