معنی کبریتی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کبریتی. [ک ِ] (ص نسبی) منسوب به کبریت وگوگرد. (ناظم الاطباء). || نام رنگ زرد مانند کبریت. (آنندراج). هر چیز که برنگ گوگرد باشد. (ناظم الاطباء). گوگردی. (دزی ج 2 ص 438):
نور خورشید جمالش چشم می دوزد مرا
جامه ٔ کبریتیش چون شمع می سوزد مرا.
میرزاطاهر وحید (از آنندراج).
|| که همچون چوبهای کبریت مخطط باشد (پارچه). میل میل. دارای راههای برجسته (پارچه). که برجستگیهای موازی دارد (پارچه، خاصه مخمل).
- آبهای کبریتی، آبهای گوگردی. (یادداشت مؤلف). رجوع به آبهای گوگردی شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ گوگردی زرد چرک از رنگ ها ‎- 2 راهراه در بافت پارچه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر