معنی کاهی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کاهی. (اِخ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که دارای 303 تن سکنه است، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و میوه است. مزارع مزارگاهی، پشت مزار و پی گدار جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

کاهی. (ص نسبی) به رنگ کاه.رنگی بین زرد و سفید. (یادداشت مؤلف):
مرا ز نان جو خویش رنگ کاهی به
که از شراب حریفان سفله گلناری.
امیدی رازی.
|| از جنس کاه. || نوعی کاغذ پست بدرنگ. (یادداشت مؤلف). کاغذ که از کاه کنند و رنگ زرد آن نزدایند.

کاهی. (اِخ) رجوع به کاهی کابلی شود.

فرهنگ معین

(ص نسب.) منسوب به کاه، ساخته شده از کاه، به رنگ کاه (از مایه های رنگ زرد). [خوانش: (هِ) [ع.] (ص.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

رنگی بین زرد و سفید

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر