معنی کام طلب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کام طلب. [طَ ل َ] (نف مرکب) کامجو. کامجوی. رجوع به کامجو و کامجوی و جوینده ٔ کام شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) آنکه در طلب مراد و مقصود خویش است کامجوی: } این هوس پیشگان کام طلب همه دوشاب دل تو شکر لب ‎. { (ضیا ء اصفهانی)، عشر طلب عیاش.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر