معنی کام خاریدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کام خاریدن. [دَ] (مص مرکب) کنایه از میل کردن و اراده نمودن بچیزی باشد. (برهان) (از آنندراج) (انجمن آرای ناصری). || آرزو کردن چیزی. (ناظم الاطباء). رغبت و شوق و خواهش کردن. (مجموعه ٔ مترادفات ص 179):
بجان آتشی دادمت زینهار
به ایوان شو و کام کژی مخار.
فردوسی (از آنندراج).
- کام افعی خاریدن، رفتار موذیانه داشتن. چون افعی بودن. افعی وار همه را از خود متنفر ساختن.
- کام دشمن خاریدن، دشمنانه رفتار کردن. قصد و اراده ٔ دشمن کردن:
پسر چون کند با پدر کارزار
بدین آرزو کام دشمن مخار.
فردوسی.
ز رستم چرا بیم داری همی
چرا کام دشمن نخاری همی.
فردوسی (از آنندراج).
- کام شیر خاریدن، سبعانه رفتار کردن. چون شیر درنده بودن:
تو این را چنین خوار کاری مدار
چو چیره شدی کام شیران مخار.
فردوسی.
چنین گفت با شاهزاده تخوار
که گر مردمی کام شیران مخار.
فردوسی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر