معنی کامه کار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) کامروا کامران، سعید سعادتمند خوشبخت: } در چرند اب تبریز بشرف سجده شهریار کامکار کامیاب مشرف شدند . {، موفق، عشرت طلب عیاش. - 5 (اسم) جانور شکاری (سباع و طیور)، (صفت) مطبوع ذایقه: } شیرینیها ی گوناگون و شیراز های نظیف و ریچار های لطیف و کامه ای کامکار. . . . { (ترجمه محاسن اصفهان)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.