معنی کاسه سرنگون در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
کاسه سرنگون. [س َ / س ِ س َ ن ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) مفلس و نادار. (غیاث). مفلس و تهیدست و آنکه چنین باشد گویند کاسه اش سرنگون شد. (آنندراج):
حباب را نبود جز خیال پوچ بسر
هواپرستی این کاسه سرنگون پیداست.
خان خالص (از آنندراج).
|| کنایه از آسمان و مردمان باهمت باشد. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج).
فرهنگ فارسی هوشیار
مفلس و تهیدست
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.