معنی کار گشودن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کار گشودن.[گ ُ دَ] (مص مرکب) فرج یافتن. گشایش یافتن کار:
ای صبر بگفتی که چو غم پیش آید
خوش باش که کار تو ز من بگشاید.
مجیر بیلقانی.
عمری ببوی یاری بردیم انتظاری
زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری.
سعدی (طیبات).

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) کار گشودن کسی را یا کار کسی گشودن. انجام شدن کاروی: } عمری ببوی یاری بردیم انتظاری زان انتظار مار نگشود هیچ کاری ‎. { (سعدی. طیبات)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر