معنی کار افتاده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) تجربه کار مجرب کاردیده: بوزنه دانست که خرک حرامزاده و کار افتاده است. { (سندبانامه 169)، کسی که واقعه ای یا مصیبتی بدو رخ نموده باشد. یا از (ز) کار افتاده. نمر. ‎: 2 } نیامد وقت آن کورا نوازیم ز کار افتاده ای را کار سازیم ‎. { (نظامی)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر