معنی کارآموز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کارآموز. (نف مرکب) کسی که مشغول آموختن کار است. این کلمه بجای «استاژیر» پذیرفته شده. (فرهنگستان). || دانشمند و هوشیار و زیرک و بافراست، و حاذق و مجرب و تجربه کرده. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

کسی که مشغول آموختن کاری است، دانشمند، مطلع، حاذق، مجرب. [خوانش: (ص فا.) = کارآموزنده: ]

فرهنگ عمید

کسی که در حال یاد گرفتن کاری است،
دانشجویی که برای کسب مهارت و تجربه در رشتۀ تحصیلی خود در جایی کار می‌کند،
[قدیمی] کسی که به دیگری چیزی می‌آموزد، تعلیم‌دهنده،

حل جدول

کارورز

مترادف و متضاد زبان فارسی

تازه‌کار، شاگرد، کارورز، مبتدی

پیشنهادات کاربران

میلاو

نوبکار

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر