معنی کاح در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کاح. (ع اِ) سرکوه. بن کوه. کیح مثله. ج، اکیاح و کیوح. (منتهی الارب). وسعت کوه. (ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ روی کوه، بن کوه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر