معنی کابلج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کابلج. [ل ِ] (اِ) انگشت کوچک دست و پا باشد و به عربی خنصر گویند. (برهان). انگشت کوچک مطلقا. شمس فخری بمعنی انگشت کوچک دست آورده و گفته:
چون به استحقاق، شاهی ممالک زان اوست
خاتم ملک سلیمان دارد اندر کابلج.
و حق آن است که بمعنی مطلق انگشت کوچک است و خصوصیت دست از قرینه ٔ مقام ناشی شده. (انجمن آرا) (آنندراج). این لغت مخفف کابلیج است. رجوع به کابلیج شود.

فرهنگ عمید

انگشت کوچک دست یا پا، کلیک، خنصر،

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) انگشت کوچک پا یا دست خنصر.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر