معنی ژانلیس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ژانلیس. (اِخ) نام کرسی بخش «کت در» از شهرستان دیژن دارای راه آهن و قریب 1276 تن سکنه.
ژانلیس. (اِخ) مادمازل استفانی فلیسیته. نام معلمه ٔ اطفال دوک دأرلئان و فیلیپ اِگالیته مؤلف تألیفات مشهور راجع به تعلیم و تربیت. مولد در حوالی اتن (1746 -1830 م.).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.