معنی چکاچک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چکاچک. [چ َ چ َ] (اِ صوت) مخفف چکاچاک است که صدای زدن شمشیر و گرز باشد از پی هم. (برهان). به معنی چکچاک است. (جهانگیری). همان چکاچاک است.که چخاچخ و چقاچق نیز گویند. (رشیدی). چکاچاک. (ناظم الاطباء):
ز بیم چکاچک که آمد ز تیر
کفن گشت در زیر جوشن حریر.
نظامی.
و رجوع به چخاچخ وچقاچاق و چقاچق و چکاچاک شود. || صدای برهم خوردن دندان را نیز گویند. (برهان). آواز برهم خوردن دندان باشد. (جهانگیری) (رشیدی). صدای برهم خوردن دندانها. (ناظم الاطباء). چکچک و صدای برهم خوردن دندانها از سرمای سخت یا از ترس و جز اینها. و رجوع به چکچک شود. || آواز زدن کاج و سیلی. آوازسیلی و لطمه و کاج پیاپی. صدای چک و تودهنی پی در پی:
به سخا و بزرگواری خویش
ببر از یال من چکاچک کاج.
سوزنی.

چکاچک. [چ ُ چ ُ] (اِ مرکب) سخنی و خبری را گویند که در افواه افتد. (برهان). خبری را گویند که در افواه افتد. (جهانگیری) (رشیدی). سخن که در افواه افتد. (انجمن آرا) (آنندراج). چک چک و پچ پچ. سخنی وخبری که در افواه افتد. (ناظم الاطباء):
چکاچک شد این راز اندر میان
که گردیده بد شاه با رومیان.
زجاجی (از جهانگیری).
رجوع به چک چک شود.

فرهنگ معین

(چَ چِ) (اِ.) صدای به هم خوردن گرز و سپر و شمشیر.

فرهنگ عمید

چکاچاک: ز بیم چکاچک که آمد ز تیر / کفن گشت در زیر جوشن حریر (نظامی۱۷: ۶۷۸)،

سخن یا خبری که بر سر زبان‌ها افتد و مردم به همدیگر بگویند، خبری که شایع شود و هر کس به دیگری بگوید: چکاچک شد این راز اندر میان / که گردیده بد شاه با رومیان (زجاجی: رشیدی: چکاچک)،
(اسم صوت) صدای عده‌ای از مردم که آهسته با هم صحبت کنند، پچ‌پچ،

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) آواز بهم خوردن اسلحه مانند شمشیر و گرز و امثال آنها، چاک چاک شدن بدنهااز ضرب شمشیرها. (اسم) سخن و خبری که در افواه افتد.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر