معنی چپانی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
چپانی. [چ َ/ چ َپ ْ پا] (ص) مردم بی سروپا و کهنه پوش راگویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء):
سگ چپانیان بازارم
از بزرگان شهر بیزارم.
؟ (از آنندراج).
بدانکه یار به از دلبری چپانی نیست
ز حسن جامه چه حاصل که یار جانی نیست.
سیفی (از آنندراج).
|| غدار و حیله باز. (ناظم الاطباء). قلاش. (فرهنگ شعوری). رند. عیار. ژنده پوش:
بهرجا سحرساز و نکته پردازیست در عالم
ز عریانی بود در جامه ٔ رندان چپانی.
وحشی (از فرهنگ شعوری).
بحمداﷲ که چپانی و رندیم
اگر در یزد و گر در ملک هندیم.
فوقی یزدی (از آنندراج).
کهنه پوش، ژنده پوش، رند بی سر و پا. [خوانش: (چَ) (اِ. ص.)]
کهنهپوش، ژندهپوش،
رند و بیسروپا،
ژندهپوشی، کهنهپوشی، بیسروپا، رند
(صفت) کهنه پوش، بیسر و پا.