معنی چوگان باختن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چوگان باختن. [چ َ / چُو ت َ] (مص مرکب) به چوگان بازی پرداختن. بازی گوی و چوگان کردن. چوگان بازی کردن:
زمانه اسپ و تو رائض به رای خویشت تاز
زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز.
رودکی.
نامه نویسد بدیع و نظم کند خوب
تیغ زند نیک و پهنه بازد و چوگان.
فرخی.
چوگان باختند و نیزه انداختند.
(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 349).
- گوی و چوگان باختن، ببازی گوی و چوگان پرداختن. چوگان بازی کردن:
اسب در میدان رسوائی جهانم مردوار
بیش از این در خانه نتوان گوی و چوگان باختن.
سعدی (بدایع).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر