معنی چلیپا کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چلیپا کردن. [چ َ ک َ دَ] (مص مرکب) منحنی کردن. خم کردن. خماندن.
- پشت کمان و تیر چلیپا کردن، کنایه است از نهادن تیر در کمان برای تیراندازی:
پشت کمان و تیر چلیپا کند به رزم
تا اسم روم و رسم چلیپا برافکند.
خاقانی.
- چلیپا کردن خویشتن را، ظاهراً کنایه از خم کردن و منحنی کردن خویشتن در مقام تعظیم و تکریم کسی و اظهار کوچکی کردن:
کسی را که اندیشه ناخوش بود
بدان ناخوشی رای او کش بود
همی خویشتن را چلیپاکند
به پیش خردمند رسوا کند.
فردوسی.
رجوع به چلیپا شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

منحنی کردن، صلیب

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر