معنی چشایی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چشایی. [چ َ / چ ِ] (حامص، اِ) حس ذائقه. ذائقه. ذوق. چشش. مذاق. حس ذوق. حس آزمودن طعم و مزه ٔ چیزی. رجوع به چشش شود.

فرهنگ معین

(چِ) (اِ.) یکی از حواس پنجگانه که با آن مزه چیزها را دریابند و آلت آن زبان است.

فرهنگ عمید

از حواس پنج‌گانه که با آن مزۀ چیزها دریافته می‌شود و آلت آن زبان است، ذائقه،

حل جدول

ذائقه

مترادف و متضاد زبان فارسی

چشش، ذایقه، ذوق،
(متضاد) بویایی

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ عمل چشیدن ذوق، (اسم) یکی از حواس ظاهره که با آن مزه چیزها را دریابند و آلت آن زبانست ذایقه.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر