معنی چرکی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چرکی. [چ ِ] (ص نسبی) چرکین. چرکدار. کثیف. آلوده. ناپاک. || ریمناک. زخم چرکین.

گویش مازندرانی

چرکی – آلوده

چرکی آلوده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر