معنی چرم گاو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چرم گاو. [چ َ م ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) پوست گاو. انبانی از پوست گاو. جلد گاو:
چنان بد که هر سال یک چرم گاو
ز کابل همی خواستی باژ و ساو.
فردوسی.
ز دینار پرکرده ده چرم گاو
سه ساله فرستاده شد باژ و ساو.
فردوسی.
رجوع به چرم شود. || کنایه از تازیانه باشد. (آنندراج). تازیانه ای که دم گاو نیز گویند. (ناظم الاطباء). دم گاو. دنب گاو. نوعی تازیانه.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر