معنی چرخان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چرخان.[چ َ] (نف، ق) گردان. گردگردان. چرخنده. || در حال چرخیدن. || در حال چرخانیدن.

چرخان. [چ ُ] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «بعقیده ٔ صاحب معجم البلدان شهریست در خوزستان در نزدیکی شوش ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 218). در معجم البلدان «جرخان » (با جیم) بضم اول شهری بخوزستان نزدیک شوش یاد شده است.

فرهنگ عمید

چرخنده، گردان،
(قید) در حال چرخیدن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

چرخنده، دوار، گردان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر