معنی چراغینه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چراغینه. [چ َ / چ ِ ن َ / ن ِ] (اِ) شب تاب، در لهجه ٔ مردم آذرآبادگان. (از فرهنگ اسدی). کرمی خرد و سبزرنگ که در شب تاریک چون چراغ میدرخشد. چراغله. چراغک. کرم شب تاب، بزبان آذری. رجوع به شب تاب و کرم شب تاب و چراغله شود.

فرهنگ معین

(چِ) (اِمر.) کرم شب تاب.

فرهنگ عمید

کرم * کرم شب‌تاب

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت اسم) کرم شب تاب شبچراغک چراغک چراغله.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر