معنی چتری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چتری. [چ َ] (ص نسبی) سلاطین و امرا را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). چترمان. چترمن. رجوع به چترمان و چترمن شود. || چتری. بشکل چتر. چتری شکل. بشکل نیم دائره. بشکل نیم کره.خیمه ای. دم طاوسی. و در ترکیبات ذیل بکار رود: چادر چتری. زلف چتری. دم چتری. کبوتر چتری. نارون چتری.

چتری. [چ َ] (اِ) نوعی گیاه که از نباتات تیره ٔ چتری است و عموماً دارای گل آذین چتری میباشد. در گل آذین چتری مرکب، هر پایک گل به چتر کوچکی بنام چترک منتهی میگردد. (از گیاه شناسی ثابتی ص 451 و 452).

فرهنگ معین

منسوب به چتر، مانند چتر، درخت یا بوته ای که شاخه - های آن مدور و مانند چتر باشد، زلف گسترده بر روی پیشانی به شکل نیم دایره. [خوانش: (~.) (ص نسب.)]

فرهنگ عمید

مانند چتر، به شکل چتر،
ویژگی نوعی آرایش مو که در آن موهای جلو پیشانی را کوتاه می‌کنند و بر پیشانی می‌ریزند،
ویژگی درخت یا بوته‌ای که شاخه‌های آن چرخی و مدور و شبیه چتر باشد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

چترمانند، گرد، دایره‌وار، مدور

گویش مازندرانی

نوعی آرایش برای نوعروسان و زنان جوان

گاوی که از پیشانی آن موهای بلند آویزان باشد

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) منسب به چتر مانند چتر چرخی، درخت یا بوته ای که شاخه های آن مدور و مانند چتر باشد. یا چتریان. تیره ای از گیاهان که گلهای آنها بشکل چتر در بالای شاخه ها قرار دارد مانند جعفری و هویج.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر