معنی چاهک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چاهک. [هََ] (اِخ) دهی است از دهستان پسکوه بخش قاین شهرستان بیرجند که در 64 هزارگزی جنوب باختری قاین بر سر راه مالرو عمومی چلونک به محمدآباد واقع شده. جلگه و گرمسیر است و 1051 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی و راهش مالرو است و از محمدآباد میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

چاهک. [هََ] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد «دهی است قدیم النسق، از قرای دودانگه ٔ زنجان که ملک خورده مالک است و هوایی معتدل دارد. آبش از چشمه سار، زراعتش غله ٔ دیمی و آبی، پنبه، باغات انگور و اشجار میوه است و ایل شاهسون اینانلو درآنجا ییلاق میکنند». (از مرآت البلدان ج 4 ص 134).

چاهک. [هََ] (اِخ) دهی است از دهستان مشکان بخش نی ریز شهرستان فسا که در 90 هزارگزی شمال نی ریز بر کنار راه فرعی نی ریز به هرات واقع شده. جلگه، گرمسیر و مالاریائی است و 336 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و میوجات و شغل اهالی زراعت، باغداری و قالی بافی است. پاسگاه ژاندارمری ودبستان هم دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

چاهک. [هََ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان حیات داود بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر که در 18 هزارگزی شمال باختر گناوه واقع شده و 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

چاهک. [هََ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت که در 13 هزارگزی جنوب خاوری سبزواران و 5 هزارگزی خاور راه فرعی سبزواران به کهنوج واقع شده و 29 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

چاهک. [هََ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان گوک بخش شهداد شهرستان کرمان که در 50 هزارگزی جنوب شهداد بر سر راه فرعی گوک به شهداد واقع شده و6 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

چاهک. [هََ] (اِخ) دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد که در 62 هزارگزی شمال خاوری فریمان بر سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به سرخس واقع شده. جلگه و معتدل است و 382 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و چغندر، شغل اهالی زراعت و مالداری و راهش اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

چاهک. [هََ] (اِخ) دهی است از دهستان کاریزنو بالا جام بخش تربت جام شهرستان مشهد که در 38 هزارگزی شمال باختری تربت جام بر سر راه مالرو عمومی تربت جام به فریمان واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 211 تن سکنه دارد. آبش از فنات، محصولش غلات و پنبه، شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

چاهک. [هََ] (اِخ) دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند که در 50 هزارگزی جنوب خاوری خوسف واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 185 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و باغات، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

چاهک. [هََ] (اِ مصغر) چاه کوچک. (آنندراج). مصغر چاه، یعنی چاه کوچک. (ناظم الاطباء). چاچه. چاهچه. چاه نزدیک تک. چاه کم عمق. چاه خرد. || آبشی. چاه خرد برای آبهای ریختنی مطبخ. چاه کوچک و کم عمقی که برای ریختن آب چلو و دیگر آبهای آلوده به چربی در آشپزخانه حفر میکنند. || گوی که در زیر شیرآب انبار سازند. || گودی چانه. چاهک لب. || پاچال. (ناظم الاطباء). || چاهک سیم پالا. گاه. (فرهنگ اسدی ص 421) بوته ٔ زرگری.
- چاهک ثرید، آن قطعه ای از حلواها که میان آن را گود کنند جهت ریختن چاشنی. (ناظم الاطباء).

چاهک. [هََ] (اِخ) دهی است از دهستان طبس بخش صفی آباد شهرستان سبزوار که در 37 هزارگزی جنوب صفی آباد و 6 هزارگزی جنوب راه آهن واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 676 تن سکنه دارد آبش از قنات، محصولش غلات، پنبه، باغات و ابریشم، شغل اهالی زراعت، باغداری و کرباس بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

چاهک. [هََ] (اِخ) دهی است از دهستان وزوا بخش دستجرد شهرستان قم که در 29 هزارگزی شمال دستجرد و 4 هزارگزی راه فرعی طغرود به قاهان واقع شده. سردسیر است و 684 تن سکنه ٔ فارسی وخلجی دارد. محصولش غلات و بنشن، شغل اهالی زراعت و بافتن گلیم، جاجیم و جوال و راهش مالرو است و از راه آقلک ماشین هم میتوان برد مزرعه ٔ کوچک زر جمله کردکی جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).

چاهک. [هََ] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد «در جلگه ٔ تهران در مشرق شهر و جنوب البرز، بین راه تهران به مازندران دهی بود بایر و خالی از سکنه، متعلق بورثه ٔ میرزامحمد لواسانی وزیر که جناب میرزا علینقی حکیم الممالک و پیشخدمت باشی سلام، آن را ابتیاع نمود و قنات آن را دایر نمود و باغی و عمارتی و آبادی در آنجا ایجاد کرد و حکیمیه اش نامید» (از مرآت البلدان ج 4 ص 133).

چاهک. [هََ] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد «از قرای بلوک بوانات فارس است. صنعت و حرفه ٔ اهالی این بلوک قاشق و جعبه سازی است، میوجات گرمسیری و سردسیری هر دو در این بلوک بعمل میاید و حاصل صیفی و شتوی هر دو خوب میشود» (از مرآت البلدان ج 4 ص 133).

چاهک. [هََ] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد «از مزارع قدیم النسق طبس است و یکصد و سی و هشت تن سکنه دارد. آبش از قنات و هوایش معتدل است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 133).

چاهک. [هََ] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد «از متعلقات میان ولایت شهر مشهد است که در سه فرسنگی شهر واقع شده و ده خانوار سکنه دارد. هوایش مرطوبی و زراعتش از آب قنات است » (از مرآت البلدان ج 4 ص 134).

فرهنگ معین

(هَ) (اِ.) چاه کوچک، چاه کم عمق، گودال چاه مانند.

فرهنگ عمید

چاه کوچک، چاه کم‌عمق، گودال چاه‌مانند، چاهچه، چاهه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

چاه کوچک، گودال کم‌عمق، فاضلاب، ممر فاضلاب، گذرگاه فاضلاب

پیشنهادات کاربران

چه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری