معنی چاهه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چاهه. [هََ / هَِ] (اِ) گوی عمیق چاه مانند را گویند. (برهان) گوی عمیق را که چاه مانند باشد گویند. (آنندراج). گودال عمیق چاه مانند. (ناظم الاطباء) چاه. چاهک. گودال عمیق.

چاهه. [هََ] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای است از قرای سبزوار که در میان کوه واقع شده. هوایش بسیار خوب و معتدل است و بیست خانوار سکنه دارد.آبش از قنات و چشمه، محصولش زراعت دیمی و اشجار انگور و سایر میوه هاست » (از مرآت البلدان ج 4 ص 134).

چاهه. [هََ] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد:«قریه ای است از قرای طوس خراسان و در آنجا رباطی است که آن را رباط چاهه و رباط فردوسی نیز نامند. و درتاریخ حافظ ابرو مسطور است که چون حکیم ابوالقاسم فردوسی شاهنامه را به امر سلطان محمود تمام کرد و سلطان از ادای صلتی که به فردوسی وعده کرده بود تخلف ورزید، حکیم فردوسی قهر کرد و به جانب طوس روانه شد، سلطان محمود خواست نقض عهد خود را جبران کند پس وجهی کرامند برای او فرستاد و آن وجه هنگامی به طوس رسید که فردوسی برحمت ایزدی پیوسته و از او دختری باقیمانده بود. دختر مال را قبول نکرد و سلطان فرمود که از آن وجه بین راه طوس و سرخس به ثواب روان فردوسی رباطی ساختند، نزدیک به قریه ٔ چاهه و رباط چاهه خواندند و این واقعه در 410 هَ. ق. بوده. از رباط سنگ بست تا رباط چاهه، سر راه سرخس پنج فرسنگ راه است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 134). اما این روایت قطعی نیست.

چاهه. [هَِ] (اِخ) دهی است از دهستان جم بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 5 هزارگزی خاور کنگان، کنار راه مالرو کنگان به جم واقع شده. جلگه، گرمسیر و مالاریائی است و 447 تن سکنه دارد. آبش ازقنات، محصولش غلات، مرکبات و انار و شغل اهالی زراعت و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

فرهنگ عمید

چاهک

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر