معنی چادرنشین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چادرنشین. [دَ / دُ ن ِ] (نف مرکب) صحرانشین. بادیه نشین. اهل وَبرَ. و بری. بَدَوی. مقابل شهرنشین و دِه نشین.مقابل تخته قاپو. || کنایه از طوایف و قبایلی که زندگی ایلی دارند و همه ٔ فصول سال را در بیابان و زیر چادر بسر میبرند و غالباً بکار گله داری و گوسفندچرانی مشغولند و در طلب آبشخور اغنام و احشام خود از نقطه ای بنقطه ای میروند و ییلاق قشلاق میکنند.

فرهنگ معین

(~. نِ) (ص مر.) صحرانشین، طوایفی که در یک جا ساکن نبوده، ییلاق و قشلاق می کنند.

فرهنگ عمید

کسی که در صحرا و در ییلاق و قشلاق زیر چادر یا خیمه زندگی میکند، صحرانشین، طوایفی که زندگانی ایلی دارند و با احشام خود ییلاق و قشلاق میکنند و تمام فصول سال را در زیر چادر به ‌سر می‌بردند،

مترادف و متضاد زبان فارسی

خیمه‌نشین، ایلات، بیابان‌نشین، صحراگرد، صحرانشین، عشایر، بادیه‌نشین، بدوی،
(متضاد) شهرنشین، متمدن، کوچ‌نشین، کوچگر، کوچی

پیشنهادات کاربران

بیابانی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر