معنی چاتمه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چاتمه. [م َ] (ترکی، اِ) چند تفنگ را صلیبی بهم پیوسته در زمین نصب کردن.
- چاتمه قراول، قراول مواظب چاتمه.
- چاتمه گذاشتن، انجام دادن عمل چاتمه.

فرهنگ معین

(مِ یا مَ) [تر.] (اِ.) وضع استوار چند تفنگ بر روی زمین بدین نحو که ته آن ها را با فاصله کمی از هم روی زمین قرار و سر آن ها را به هم تکیه دهند تا به صورت مخروطی درآید.

فرهنگ عمید

وضع و شکل چند تفنگ که ته آن‌ها را با اندکی فاصله از هم به زمین بگذارند و سر آن‌ها را به هم تکیه بدهند که به شکل مخروط درآید،
* چاتمه‌ زدن: (مصدر متعدی) (نظامی)
چیدن تفنگ‌ها به شکل چاتمه،
(مصدر لازم) توقف عده‌ای قراول در یک محل،

گویش مازندرانی

گونه ای دویدن اسب که دودست و دو پا با هم و به نوبت برداشته...

فرهنگ فارسی هوشیار

ترکی چیتگ (اسم) وضع استقرار چند تفنگ بر روی زمین بدین نحو که ته آنها را با کمی فاصله از هم بروی زمین قرار و سر آنها را بهم تکیه دهند تا بصورت مخروطی در آید.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر