معنی پی تی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پی تی. (اِ) دیزی کوچک. دیزی. تیَره (در تداول مردم قزوین). || آبگوشت.

پی تی. (اِ) پیچّی. (در تداول مردم قزوین). لقمه. پیته.

پی تی. (اِخ) نام زنی غیبگوی در معبد دلف. رجوع به پی تیا و ایران باستان ج 1 ص 272 و 665 و 667 و 749 و 781 و ج 2 ص 1214 و 1226 و 1227 شود).

گویش مازندرانی

درپوش یا درزگیر پارچه ای

پیوسته – پیاپی – پشت هم

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر