معنی پیواز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پیواز. [پی] (اِ) اجابت بود یعنی پاسخ دادن. (اوبهی) (فرهنگ اسدی نخجوانی):
به اومید رفتم بدرگاه اوی
امید مرا جمله پیواز کرد.
بهرامی.
خداوندا دعایم باز پیواز
منم بیچاره و درمانده اهواز.
استاد لطیفی (از شعوری).
رجوع بماده ٔ ذیل شود. (ظاهراً مصحف «پتواز» است). و نیز رجوع به برهان قاطع چ معین ص 368 ح 7 شود.

پیواز. [پی] (اِ) شب پره را گویند که خفاش باشد و آنرا مرغ مسیحا نیز نامند. (آنندراج). مرغ عیسی. (برهان). خر پیواز:
در جهان روح کی گنجد بدن
که شود پیواز هم فر همای.
مولوی.

فرهنگ معین

(پِ) (اِ.) خفاش، شب پره.

فرهنگ عمید

پتواز

شب‌پره، خفاش: در جهان روح کی گنجد بدن / کی شود پیواز هم‌فرّ همای (مولوی: مجمع‌الفرس: پیواز)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر