معنی پیه ناک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پیه ناک. (ص مرکب) پرپیه. شحیم: اجذاء؛ پیه ناک گردیدن کوهان شتر بچه. مدموم، سخت فربه پیه ناک از شتر و جز آن. جذو؛ کمعره؛ پیه ناک شدن کوهان.اعکار، اعتکار؛ پیه ناک شدن کوهان. ودک، گوشت فربه پیه ناک. فزراء؛ زن پیه ناک. کعره؛ گره گوشت یا گره اندام پیه ناک. اثرب الکبش، پیه ناک گردید. دخوص، پیه ناک شدن دختر. مفئم، شتر پیه ناک سرشانه. (منتهی الارب).

فرهنگ عمید

دارای پیه بسیار، پُرپیه، پیه‌دار،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر