معنی پیمان گسل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
پیمان گسل. [پ َ / پ ِ گ ُ س ِ] (نف مرکب) آنکه بر عهد خود ثابت نباشد. (آنندراج). پیمان شکن. ناقض عهد. خلاف عهد کننده:
دلبندم آن پیمان گسل، منظورچشم آرام دل
نی نی دلارامش مخوان، کز دل ببرد آرام را.
سعدی.
فریب وعده ٔ او گرچه صائب بارها خوردم
همان خوشوقت از پیمان آن پیمان گسل گردم.
صائب.
چون بیاد آن بت پیمان گسلم می آید
لشکر شوق بتاراج دلم می آید.
طالب آملی.
کسی که به عهدوپیمان خود عمل نکند، پیمانشکن، عهدشکن،
آنکه بر عهد خود ثابت نباشد