معنی پیلو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پیلو. (اِ) اراک. چوبی که بدان مسواک کنند و عربان اراک خوانند. (برهان). چوب دندان شوی. درختی است که بچوب آن مسواک کنند و آنرااراک گویند. (منتهی الارب): عرمض، عرماض، درخت خرد کنار و پیلو. (منتهی الارب). || بار درخت اراک را نیز گفته اند. (برهان). خمط. جهاد. عقش جهاض، بارپیلو که سبز باشد یا عام است. عنابه، بارپیلو. بریر؛ نخستین برپیلو. کباث، بر درخت پیلو که نیک پخته باشد. غراب، خوشه ٔ نخستین از برپیلو. (منتهی الارب).

فرهنگ عمید

مسواک،
مسواکی که از چوب اراک درست کنند،
(زیست‌شناسی) درخت اراک،

گویش مازندرانی

فراسوی قله های پر درخت، زمین های واقع در ورای تپه ها که...

فرهنگ فارسی هوشیار

مسواک، درخت اراک

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر