معنی پیله ور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
پیله ور. [ل َ / ل ِ وَ] (ص مرکب، اِ مرکب) پیلور. شخصی که داروو اجناس عطاری و سوزن و ابریشم و مهره و امثال آن بخانه ها گرداند و فروشد. (برهان). دارو فروش. (آنندراج). صیدنانی. (تفلیسی) (مهذب الاسماء). خرده فروش. دوره گرد در ده ها. پلژی فروش. عطار. عقاقیری. چرخچی. کسی که اسباب مختلف در کیسه یا بسته ریزد و برای فروش دوره گرداند و عموماً به ده ها برد. (فرهنگ نظام). چرچی. تاجر دوره گرد. صندلانی. دست فروش. پلژه فروش. (مهذب الاسماء). در محاوره کسی که مس و سفیداب و دیگر آرایش زنان در کوچه ها فروشد. (از آنندراج):
در ته پیله ٔ فلک پیله ور زمانه را
نیست به بخت خصم تو داروی درد مدبری.
خاقانی.
چو در بسته باشد چه داند کسی
که جوهرفروش است یا پیله ور.
سعدی.
این مسئله از هم طلبان معرکه گیرند
این خرقه ٔ پشمینه کشان پیله ورانند.
مخلص کاشی (از آنندراج).
فلاوره، پیله وران. || طبیب. (آنندراج).
دست فروش، دوره گر د، عطار، پزشک. [خوانش: (~. وَ) (اِمر.)]
دورهگرد و خردهفروش که نخ، سوزن، مهره، و مانند آن میفروشد، سوداگر: چو در بسته باشد چه داند کسی / که جوهرفروش است یا پیلهور (سعدی: ۵۳)،
[قدیمی] ابریشمفروش،
[قدیمی] کسی که پیله میخرد و ابریشم میریسد،
(صفتاسم) شخصی که دارو و اجناس عطاری و سوزن و ابریشم ومهره ومانند آن بخانه ها گرداند و فروشد خرده فروش دوره گرد: چو در بسته باشد چه داند کسی که جوهر فروش است یا پیله ور ک (سعدی)، طبیب پزشک.